آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

هفده ماهگی آوین گلی

عروسکم توی این ماه شب یلدا رو پشت سر گذاشت و... امسال دو شب برنامه داشتیم که هر دو بعد از ماه صفر برگزار شد   که عکسهای شب اول رو داریم وشب دوم که همزمان با تولد عمه    فاطمه بود عکسهاش توی دوربین عمه هست و هنوز به دستمون   نرسیده     خوشکل مامانی خیلی هم با ادب شده و تا وارد یه جایی میشه   سلام میکنه و هرچیزی بهش میدن با گفتن ممنون همه رو ذوق زده   میکنه   یخچال و فریزر هم جزء چیزهای مورد علاقه عشقمه و موقع بیکاری   میتونیم توی یخچال پیداش کنیم   اینم یه روز بعد از تمیز کردن یخچال و قبل از پرکر...
21 دی 1393

عقد دایی مهدی

بازم جشن و باز آوین گلی.... سر سفره عقد آوین گلی تا ماست دید به سمتش رفت و   شروع به گفتن ما کرد و مجبور شدیم یکم  بدیم بخوره     بعد هم که رفتیم خونه زن دایی نانازی جای عروس نشست و ...     وقتی هم که برای عوض کردن لباس رفتیم توی اتاق عروسک   یاد بچگیش افتاده بود و مشغول خوردن شصت پا شد   ...
13 دی 1393

در ادامه پست قبل

مامانی به علت مشغله زیاد و شیطونی های وروجک چند تا از   کارهای عسلی رو یادش رفت توی پست قبل بنویسه خوشمزه ترین کار جوجو بوس کردن و بغل کردن هست که   خیلی حال میده و وقتی میگیم بغلمون کن دست میندازه   دور گردن و با همه زورش فشار میده و مثل پیشی صورتش رو   به صورت ما میماله و این حرکت فقط برای افرادی اتفاق  میفته   که با اونا راحت باشه در غیر این صورت از دور دستش روبوس   میکنه و میفرسته   هر چیزی که شبیه میکروفون باشه دخملی برمیداره و شروع   به خوندن شعر میکنه و معمولا شعر توپ سفیدم رو میخونه   چشم چ...
13 دی 1393
1